نامهای به خواهرم
خواهر عزیزم سلام؛
شاید همسنّ تو بودم -یا یکی دو سال بزرگتر- که یواشکی به حرفهای مامان و بابا گوش کردم. داشتند دربارهٔ من صحبت میکردند. بابا به مامان میگفت که بچههای این دوره زمونه زود بزرگ میشن، زود عاقل میشن و خلاصه این بچه -منظورش من بودم- الآن خیلی از اون موقع ما عاقلتره. اون الآن چیزهایی رو میفهمه که ما حتی همین الآن هم نمیفهمیم.
و بعد از مامان خواست که خیلی بهم گیر نده و نگرانم نباشه و از این جور حرفها.
مامان اما در جوابش گفت:
میدونم ولی میترسم. نگرانم.
و دوباره بابا در جواب مامان گفت:
میفهمم ولی چه کار میشه کرد؟ فقط باید بسپاریم به خدا. براشون دعا کن. انشاءالله خدا کمکشون میکنه.
بابا راست میگفت. بچههای این دوره زمونه عاقلترن. بیشتر میفهمن. حالا هم احتمالاً تو با این که چند سالی از من کوچکتری ولی هر چیزی که من بهت بگم رو خودت میدونی. شاید الآن دیگه وقت اون شده باشه که من توی کارهام ازت کمک بگیرم. حواست هست که چهقدر بزرگ شدی؟!
ولی مامان هم حق داشت. تو هم به من حق بده نگرانت باشم. حالا من نمیدونم دوستات کیا هستن؟ با کی میری؟ کجا میری و اون پسری که بهش دل میبندی لیاقتت رو داره یا نه؟
از حرفهام ناراحت نشو لطفاً. میدونم بزرگ شدی. میدونم حالا ممکنه توی دلت بگی که رفته دورهاش رو زده و همه کارهاش رو کرده و حالا که نوبت من رسیده رگ غیرتش باد کرده و اومده داره نصیحت میکنه. آره حق با توئه. اما چی کار کنم؟ خُب بهم یه کم حق بده. شاید آدم خوبی نباشم. شاید برادر خوبی نبودم هیچ وقت ولی آدم حق داره نگران خواهر کوچکترش باشه.
راستی اونجا که هستی حرم میری؟ برای من دعا میکنی؟
رفتی حرم سلامم رو به آقا میرسونی؟
اصلاً یه بار نیت کن به خاطر من برو حرم. رسیدی بگو آقا اومدم سلامِ داداشم رو برسونم. گفتش که خیلی براش دعا کنین. میکنی این کار رو دیگه برام؟
خیلی دوستت دارم.
بیشتر مراقب خودت باش. باشه؟!
پینوشت: امام رضا! حواست به خواهرم هست دیگه؟! مراقبش باش.
پینوشت دیگر: این روزها که از هم دوریم تنها کاری که از دستم بر میآد دعا کردنه. دعای پنجم صحیفهٔ سجادیه دعاییه که امام سجاد برای خودش، خویشان و دوستانش میخونده. من برای تو میخونم. میشه شما هم برای من بخونی؟
پینوشت دیگر: قسمتی از دعا:
خدایا! همانا هر که را تو حفظ کنی سالم میماند و هر که را تو هدایت فرمایی دانا میشود و هر که را تو به خود نزدیک کنی، به بهرهمندی میرسد.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ما را از شدّت حوادث ناگوار زمان و شرّ دامهای شیطان و قهر و خشم سلطان، کفایت فرما.
خدایا! هر که را تو یاری دهی، اقدام خوارکنندگان برای خوار کردنش، زیانی به او نمیرساند و هر که را تو عطا کنی، ممانعت کردن منعکنندگان از او نمیکاهد؛ و هر که را تو هدایت فرمایی، اقدام گمراهکنندگان برای گمراه کردنش او را به گمراهی دچار نسازد.
نوشته شده در یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳
حرفی؟ سخنی؟
دوست خوبم سلام! پیام شما در این صفحه منتشر نمیشه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام مینویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد میکنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو میگی.