در ستایش نبودنت؛ از زندگانی همین مرا بس که در آخرتم با تو محشور کنند

دسته‌بندی: عاشقانه

 نوجوانی عاشق خسته و دل شکسته که سر بر میز نهاده و به یار خویش می‌اندیشد

Generated by Microsoft Copilot

زمانی است که در غم نبودنت سخت رنجورم و این حال نتوان پنهان داشت که سعدی می‌فرماید:

رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر

بی‌تو زندگانی چه سرد و بی‌روح است و مولوی چه به‌جا می‌فرماید که:

بی‌همگان به سر شود، بی تو به سر نمی‌شود!

و من هیچ ندانم که خدا که این عالم بیافرید چه سرّ نهان در تو نهاد که مرا بی‌تو زندگانی نشاید. که حافظ چه خوش می‌فرماید:

ساقیا جامِ مِی‌ام دِه که نگارندهٔ غیب
نیست معلوم که در پردهٔ اسرار چه کرد

آن که پُرنقش زد این دایرهٔ مینایی
کس ندانست که در گردشِ پرگار چه کرد

از پیامبر اکرم (ص) نقل است که:

وَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَهُ. (مشکاة الأنوار ج۱ ص۱۲۳)

ترجمه اگر کسی سنگی را دوست بدارد، خداوند در آخرت او را با آن سنگ محشور می‌نماید.

و از زندگانی همین مرا بس که در آخرتم با تو محشور کنند.

و از نبودنت همین مرا بس که فرصتی یافته‌ام که بنویسم تا همگان بدانند که چه بی‌اندازه دوست می‌دارمت.

دسته‌بندی: عاشقانه

نوشته شده در سه‌شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳



حرفی؟ سخنی؟

دوست خوبم سلام!
پیام شما در این صفحه منتشر نمی‌شه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام می‌نویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد می‌کنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو می‌گی.