در تأخیر آفات است

 سه دوست خوش‌حال

من حافظ‌پرست از دیروز قفلی زده‌ام روی این بیت جناب فاضل که می‌فرماید:

من و جام می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم‌الله در تأخیر آفات است

این اجرا هم واقعاً تحسین برانگیز است.

بگذریم. پسرها موجودات عجیبی هستند. حتی ممکن است عاشق دختری بشوند که هم‌سن مادرشان است. این را گفتم که اگر جلوتر نوشتم دختری را دوست دارم که چند سالی از من بزرگ‌تر است خرده نگیرید. تقصیر من نیست. شاکلهٔ‌مان این شکلی است و گزیری هم نیست.

مسئلهٔ ازدواج هم لزوماً مطرح نیست. بعضی ذاتاً دوست داشتنی‌اند. کوچک‌تر یا بزرگ‌تر…

من خیلی کم خواب می‌بینم. جمعه شب اما خواب دیدم. خواب دیدم دو تا از دوستانم با هم ازدواج کرده‌اند.

من از این آدم‌هایی نیستم که روی هر خری اسم دوست بگذارم، با او بنشینم، بگویم و بخندم و بعد که رفت بگویم از او خوشم نمی‌آید. اگر کسی را دوست نامیدم حتماً دوستش دارم.

اسمشان را می‌گذارم لیلی و مجنون. هر دو چند سالی از من بزرگ‌ترند و اگر اشتباه نکنم باید هم‌سن باشند.

در خواب حال عجیبی داشتم. غم؟ شادی؟ نمی‌دانم!

حالا باید صادقانه اعتراف کنم که متأهل شدن لیلی ناراحتم می‌کند. اما خوشبختانه حسود نیستم. خُب که چی؟ لیلی تا همهٔ عمرش مجرد بماند چون من از متأهل شدنش ناراحت می‌شوم؟ چون خیال می‌کنم با متأهل شدن لیلی او را از دست می‌دهم؟ تُف به این رفاقت و دوستی!

خیال می‌کنم مجنون لیلی را دوست دارد، می‌ترسد اما جواب منفی بشنود. برای همین هم پا پیش نمی‌گذارد. لیلی هم مجنون را دوست دارد انگار! اما چه کند؟ وقتی مجنون پا پیش نمی‌گذارد چه از لیلی بر می‌آید؟

دلم می‌خواهد که آستینم را بالا بزنم و لیلی را خواستگاری کنم. ایشان هم احتمالاً پس از شنیدن بخواباند توی گوشم که:

دو بار بهت خندیدم هوا برت داشته؟ فکر کردی خبریه؟ پسرهٔ بی‌جنبه!

یا اینکه به احترام روابط حسنهٔ چند سالهٔ‌مان بزرگوارانه خویشتن‌داری کند و دست محبتش را بر سرم بکشد و لبخندی تحویلم بدهد که:

آقای شعبانی؟ می‌دونی من چند سال ازت بزرگ‌ترم؟ کاملاً می‌فهمم احساست رو. خُب من هم دوسِت دارم ولی …

در هر صورت من توضیح می‌دهم که برای خودم که نه! برای مجنون…

البته اگر خودشان قبل از من دست به کار نشده باشند.

همهٔ این‌ها را نوشتم و بعد با خودم فکر کردم که این‌ قدری بی‌حیا شده‌ام که خیلی راحت دختر مردم را دوست خودم بدانم و بگویم دوستش دارم…

بعدتر هم خیلی اتفاقی چشمم می‌افتد به این:

 دلیل تأکید اسلام بر حفظ حریم روابط بین زن و مرد

آمان آمان

Mahan Farzad · Mahzad - Aman

نوشته شده در دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳



حرفی؟ سخنی؟

دوست خوبم سلام!
پیام شما در این صفحه منتشر نمی‌شه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام می‌نویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد می‌کنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو می‌گی.