کلٌّ من عنده؛ یادداشتهای توحیدیه
اولین مخاطب یادداشتهایی که مینویسم خودم هستم. به قول دوستم هیچ کس یادداشتهای کسی که یادداشتهای خودش را نمیخواند نمیخواند…
یادداشتهای گذشتهام را میخوانم که بدانم شش روز، شش هفته و یا شش سال قبل چگونه بودهام و چگونه میاندیشیدهام و همیشه در برخورد با یادداشتهای قدیمی شگفتزده میشوم. گاهی باور نمیکنم که من بودم که این یادداشتها را نوشتهام. گاهی به ذهنم میآید که چه بزرگ فکر میکردم و گاهی از میزان بلاهت موجود در یک یادداشت قدیمی خجالت میکشم. یادداشتها را میخوانم که بدانم مغبونم یا ملعون که فرمود:
مَنِ اِعْتَدَلَ يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ كَانَ غَدُهُ شَرّاً مِنْ يَوْمِهِ فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّدِ اَلنُّقْصَانَ مِنْ نَفْسِهِ فَهُوَ فِي نُقْصَانٍ وَ مَنْ كَانَ فِي نُقْصَانٍ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ. (مجموعه ورام، ج۲، ص۲۹)
که اگر روزی این یادداشتها را ننویسم و بعدتر هم نخوانمشان الموت خیرٌ لی. پس چارهای ندارم. من محکوم شدهام به نوشتن و خواندن و دوباره خواندن یادداشتهایم.
گاهی از دیدن یادداشتهای قدیمی به فکر فرو میروم که کار چهطور از آنجا به اینجا رسید. سخت است پی بردن به حقیقت. گویی از اسرار خلقت باشد که فرمود:
ساقیا جام میام ده که نگارندهٔ غیب
نیست معلوم که در پردهٔ اسرار چه کرد
آن که پر نقش زد این دایرهٔ مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
گاهی در یادداشتهایم نشانی مییابم از رنجاندن کسی و رنجیدن از آن رنجاندن و بعد معترف میشوم به ضعف ایمان که فرمود:
مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ؛ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ (نهجالبلاغه، حکمت ۸۹)
و وای بر من که امر دنیایم اصلاح نیست…
بعدتر به حکم کلٌ یعمل علی شاکلته کمی امیدوار میشوم که هر چه هستم خوب یا بد کلٌ من عنده.
بعد اما دوباره میترسم که سید میگفت والآخرة نار او جنة هم من عنده!
یادداشتها را میخوانم و به خاطرم میآید که جریان توحید بوده که گذشته را رقم زده و بعدتر میاندیشم که همین جریان توحید است که آینده را خواهد ساخت و در عوض ذوق کردن از اتفاقات خوب و رنجیدن از ضعفها و کاستیها فقط راضی باشم از آنچه هست که فرمود:
لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ (حدید، ۲۳)
که هر چه هست با همهٔ تلخی و شیرینیاش همه تقدیر گریزناپذیر است که فرمود:
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرد رگی تا نخواهد خداینه تدبیر تقدیر او را مانع میآید و نه حیله قضای او را دافع لا مانع لما اعطاه و لا راد لما قضاه آنچه او داد دیگر کسی نتواند گرفت و آنچه او حکم کرد کسی نتواند رد کرد.
جمعه است و فاطمه به مناسبت کنکور مینویسد:
با آرزوی موفقیت برای کنکوریهای عزیزمون امیدوارم نتیجه اون چیزی بشه که خودتون میخواید.
به خاطرم میآید که:
وَ عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ (بقره، ۲۱۶)
دارم از و هو شرٌ لکم میترسم که یکی از پشت داد میزند که تکرهوا او تحبوا، خیر او شر کل من عنده.
و جوابش را میدهم که:
اَلدُّعَاءُ يَرُدُّ اَلْقَضَاءَ (کافی، ج۲، ص۴۷۰)
جواب میدهد که کل ما قیل حق او لا من عنده.
جواب میدهم که والآخرة نار او جنة هم من عنده!
میترسد. گریه میکند و من یادم میآید که دیروز پنجشنبه بود و و لایمکن الفرار من حکومتک را نخواندم…
نوشته شده در جمعه ۲۲ تیر ۱۴۰۳
حرفی؟ سخنی؟
دوست خوبم سلام! پیام شما در این صفحه منتشر نمیشه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام مینویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد میکنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو میگی.