خرس نیست؛ نگاهی به اثر تحسین شده جعفر پناهی
دستهبندی: سینما
من دارم یک داستان مینویسم. داستان یک خواهر و بردار دوقلو که در یک دانشگاه تحصیل میکنند. ایندو در خلال داستان با یک نویسنده (خود من) آشنا میشوند که دارد داستان یک خواهر و برادر را مینویسد که ...
کمی بعدتر این دو خواهر و برادر خواهند فهمید که این نویسنده یک دروغگو است و اصلاً چنین داستانی در کار نیست!
بند بالا برای مقدمه به اندازهٔ کافی گویا است.
بچه که بودم مامان برایم کیکی میخرید که رویش عکس همان کیک بود. انتظار داشتم روی کیکی که در تصویر دیده میشود تصویر یک کیک دیگر باشد که از بدِ حادثه نبود. با خودم فکر میکردم بزرگ که شدم کیکی بسازم که رویش عکس یک کیک دیگر باشد که روی آن دوباره کیکی دیگر نمایان باشد و ...
بعدتر وقتی خواستم خودم یک نمونه را با فتوشاپ درست کنم نفهمیدم که تصویر کیکی که باید روی کیک اصلی باشد را باید قبل از اتمام کار اضافه کنم و یا پس از آن. سرم گیج رفت و در حالی که شکست خورده بودم کامپیوتر را خاموش کردم.
بزرگتر شدم و سر و کارم افتاد به پارادوکس راسل و دیگر وقتی برای تولید کیک پیدا نکردم و حالا اینها را نوشتم که بهانهای باشد برای نوشتن چند کلمهای دربارهٔ خرس نیست جفعر پناهی.
سالها پیش دوازدهم علی مؤذنی را خواندم و بعد هم کتاب را هدیه دادم به اسماعیل و بعدتر که خواستم دوباره برای خودم بخرم تا دوباره بخوانمش پیدا نکردم. نویسنده در این داستان دارد داستان خودش را مینویسد که یک نویسنده است و یک کلاس نویسندگی دارد. حالا جزئیات را خیلی به یاد ندارم فقط میدانم که وقت خواندن از این که یک نویسنده بتواند داستانی بنویسد که خودش در آن حضور داشته باشد کلی سر کیف آمدم. عمده کتاب را در یک سفر طولانی آن هم وقتی سوار اتوبوس بودم تمام کردم.
فرصتی دست داد تا خرس نیست جعفر پناهی را به تماشا بنشینم. خرس نیست روایتگر دو داستان موازی است. یک داستان عاشقانه در ترکیه و داستانی دیگر که به طور همزمان در ایران اتفاق میافتد. پناهی در این فیلم در مقام یک بازیگر، نقش یک نویسنده و کارگردان (بخوانید جعفر پناهی) را در داستان دوم بازی میکند که دارد داستان اول را کارگردانی میکند. چالش اینجاست که هیچ نمیدانیم وقتی نویسنده داستان خودش را مینویسد دارد داستان مینویسد یا حکایت از واقع میکند. حتی نمیدانیم وقتی در داستان دومْ جعفر پناهی داستانی در ساخت داستان اول با چالش مواجه میشود این جعغر پناهی واقعی است که با چالش مواجه شده است یا جعفر پناهی داستانی؟ اصلاً جعفر پناهی واقعی چه ارتباطی با جعفر پناهی داستانی دارد؟
و سؤال مهمتر اینکه اگر پناهی همین فیلم را عیناً تنها با یک تغییر، تغییر اسم خودش در داستان دوم، میساخت چه بر سر فیلم میآمد؟
این سؤال که آیا منطقاً نویسنده حق دارد داستان خودش را بنویسد یا نه بماند شاید برای وقتی دیگر.
پیشتر وقتی حرف از جعفر پناهی میشد با خودم میگفتم که دلیل جایزههایی که برده و نمرههایی که گرفته مواضع سیاسی و سیاهنماییهایی بوده که در فیلمهایش داشته اما حالا خرس نیست دیدم را نسبت به این ماجرا عوض کرد. در خیل عظیم فیلمهای ضعیف و بیمحتوایی که این روزها ساخته میشود، این فیلم داستانی جذاب و گیرا دارد، سیاهنمایی ندارد و از جذابیتهای جنسی برای جذب مخاطب استفاده نکرده است. روایت سختی زندگی در ترکیه برای ایرانی جماعت هم از جمله مواردی است که پناهی به خوبی به تصویر کشیده است.
خلاصه که من میروم دوازدهم مؤذنی را پیدا کنم، شما هم بروید پی خرس نیست پناهی.
دستهبندی: سینما
نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۳
حرفی؟ سخنی؟
دوست خوبم سلام! پیام شما در این صفحه منتشر نمیشه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام مینویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد میکنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو میگی.