نه پای رفتن دارم نه بال پریدن

 نردبان آبی در اتاق آبی به سوی یک ابر تیره

Image by Freepik

نردبان سالم که نداشته باشی خیال رفتن به افق‌های بالاتر خریت محض است.

آخرش می‌افتی و دست و پایت را می‌شکنی و همین موقعیت فعلی را هم از دست می‌دهی!


سید ساعت‌ها برایمان از افق‌های بالاتر تعریف کرد و در انتها گفت که هر چه برایتان گفتم را بریزید دور. نه نردبان داریم و نه دست و پای سالم. بیایید همفکری کنیم ببینیم در این شرایط چه خاکی باید بر سرمان بریزیم!؟


پوریا گفت برای اینکه این مردم ایمان بیاورند باید شش ماه برق قطع شود! در وضعیت فعلی ایمان آوردن محال است.

حرفش را تأیید کردم و اضافه کردم که اما بعضی آمادگی لازم را دارند. یک جرقّه لازم است…

پوریا گفت که او گفت که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید…


مغزم سوت می‌کشد. حالم خوش نیست. نه دست و پای سالم دارم نه نردبانی که بشود به آن تکیه کرد. به قول رفیقم نه پای رفتن دارم نه بال پریدن.

دارم در کثافت دست و پا می‌زنم.


شیخ ما گفت که از شیخشان پرسیدند که:

یا شیخ! چگونه‌ای؟

شیخ پاسخ گفت که:

عالی‌ایم آقا! عالی…
نه پولی داریم دزد ببره، نه ایمانی داریم شیطون ببره. دیگه از چی بترسیم آقا؟


دیگر شکّم برطرف شده است: دین ندارم! الآن فقط یک سؤال در گلویم گیر کرده و امانم را بریده است:

دین که ندارم. آزاده هستم آیا؟


از تو دور و بی تو نزدیکم به پایانی که دیگر گفتنی نیست

Cᴏᴍᴇʀᴜɴ · Arman Garshasbi - Az To Goftam | آرمان گرشاسبی - از تو گفتن

نوشته شده در دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳



حرفی؟ سخنی؟

دوست خوبم سلام!
پیام شما در این صفحه منتشر نمی‌شه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام می‌نویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد می‌کنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو می‌گی.