رأی نمیدهم من؛ اعتراضی به مسئله انتخابات البته از زاویهای دیگر
امروز که دارم مینویسم ۴-۵ روزی مانده به انتخابات سرنوشت ساز! مجلس شورای اسلامی و همچنین مجلس خبرگان رهبری.
هر جا را که نگاه میکنی بویی از انتخابات دارد. یکی میگوید رأی ندهیم. دیگری میگوید بدهیم. یکی میگوید سرنوشتساز است. دیگری میگوید تغلب است. هر کسی با توجه به جایگاهی که دارد حرفی میزند.
اما من فقط حالم به هم میخورد. نه میخواهم رأی بدهم و نه ندهم. دوست دارم حالم بیشتر و بیشتر به هم بخورد. از حال بروم و دیگر چیزی نشنوم و نفهمم.
آمار طلاق
شاید بپرسید که آمار طلاق چه ارتباطی به انتخابات دارد؟ عجله نکنید تا برایتان بگویم.
هر کدام از ما وقت زیادی داریم تا همسری مناسب برای خود برگزینیم. میتوانیم با طرف مقابل حرف بزنیم، بیرون برویم، از او سؤال بپرسیم و ... با این حال نتیجهاش میشود این حجم از طلاق که با آن روبروییم.
حالا فکرش را بکنید. یک هفته مانده به انتخابات با حجم زیادی از نامها مواجه میشوم که هیچ کدام را نمیشناسم. کدام را باید انتخاب کنم؟ نمیدانم! مطابق کدام معیار باید انتخاب کنم؟ نمیدانم! اصلاً رأی بدهم؟ باز هم نمیدانم ...
یکی از اقوام ما در یکی از دورههای پیشین انتخابات ریاست جمهوری که تعداد کاندیدها خیلی خیلی کمتر از انتخابات مجلس است و در نتیجه تحقیق، شناسایی و انتخاب هم آسانتر، به قصد رأی دادن به آقای زید از خانه خارج میشود. ساعتی بعد با لبخندی به عرض شانههایش وارد خانه میشود و در جواب اینکه چرا این اندازه خوشحال است میگوید:
به آقای امر رأی دادم!
و ببینید چهرهٔ بیحالت (Poker Face) مرا وقتی که با این واقعیت روبرو میشوم.
ناچار میشویم به احزاب و فهرستهایی که ارائه میکنند اعتماد کنیم. اما آنها هم تعدادشان کم نیست. مخالف هم کم ندارند. بعلاوه اگر قرار بود که همهٔ ما به این دست فهرستها رأی بدهیم بهتر بود که از اول بنای انتخابات را عوض میکردند: در عوض تعداد زیادی کاندیدا چند گروه و حزب کاندید میشدند و در میان آنها انتخاب میکردیم که حداقل تعدادشان کمتر باشد و راحتتر بشود تحقیق کرد. هر چند باز هم تفاوتی نمیکند. دوتا هم که باشند باز انتخاب سخت است. باید بر مبنای حدس و گمان و تخیلات تصمیمگیری کرد که نتیجهاش چیز به درد بخوری از آب در نمیآید.
اما با این حال هیچ دوست ندارم که رأی ندهم که فردای انتخابات عدهای قد علم کنند که:
بله! ببینید آمار را. این تعداد کم مشارکت کنندگان نشان از بیاعتمادی بی جمهوری اسلامی دارد...
یکی نیست که بپرسد کدام بیاعتمادی؟ چرا جو سازی میکنید؟ رأی ندادن من چه ربطی به بیاعتمادی دارد؟ پیش خودت فکر میکنی که اگر حکومت را به تو بسپارند سیبیا رأی میدهد؟ زهی خیال باطل ...
پس اگر سیبیا رأی میدهد نه برای آن است که خواسته از حق قانونی! خود استفاده کند، که سیبیا نه اعتقادی به این قانون دارد و نه به چنین حقی. رأی میدهد که فردا روزی کسی قد علم نکند ...
نوشته تمام شد و من همچنان در انتظار خوابی که مرا فرا گیرد و با خود ببرد تا فردای انتخابات. و چه بهتر که تا فردای قیامت ...
ای خواب، مرا دریاب ...
رهاییام ده از این تاریکی ...
مرا ببر با خود ...
تا روز روشنایی ...
نوشته شده در دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲
حرفی؟ سخنی؟
دوست خوبم سلام! پیام شما در این صفحه منتشر نمیشه برای همین اگه دوست داری جواب پیامی که برام مینویسی رو بگیری حواست باشه که ایمیل معتبری وارد کنی. تنها راه ارتباطی من با شما همین ایمیلیه که اینجا وارد میکنی. پیشاپیش ممنونم که نظرت رو میگی.